۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

خبر جدید این که ...

بهمنی به مهر خبر داد:
قطار 3 و 10 دقیقه به یوما می‌آید/انتشار داستان خانواده بن‌لادن
کیهان بهمنی از انتشار 4 اثر جدید خود خبر داد که یکی از این آثار ترجمه کتاب "قطار 3 و 10 دقیقه به یوما" است.
کیهان بهمنی نویسنده و مترجم در گفتگو با خبرنگار مهر درباره آثار تازه اش گفت: 2 اثر با نامهای "قطار 3 و 10 دقیقه به یوما" و " بن لادن، داستان یک خانواده و ثروتش" برای چاپ به انتشارات ثالث سپرده شدند. مجموعه داستان " قطار 3 و 10 دقیقه به یوما" نوشته ارنست لئونارد است و بسیاری از داستان های این کتاب تا به حال به فیلم سینمایی تبدیل شده‌اند.

وی افزود: این کتاب حدود 12 داستان را دربر می‌گیرد و همگی در ژانر وسترن جا دارند. داستان های کتاب در میان طرفداران فیلمهای وسترن بسیار پرطرفدار هستند. "قطار 3 و 10 دقیقه به یوما" که دو اقتباس سینمایی از آن ساخته شده و " مرد" با بازی پل نیومن دو داستان از داستانهای کتاب هستند. این کتاب در حال حاضر در انتظار اخذ مجوز انتشار از ارشاد است.

بهمنی افزود: ترجمه کتاب "بن لادن، داستان یک خانواده و ثروتش" نیز به تازگی به اتمام رسیده است و مشغول ویراستاری آن هستم. این کتاب با رویکردی مستندگونه زندگی آل سعود و فرزندان لادن را مورد بررسی قرار داده است و به چگونگی شکل‌گیری حکومت سعودیها و امپراطوری ساختمان سازی لادنی‌ها در عربستان اشاره می‌کند.

این مترجم گفت: نویسنده این کتاب استیو کول است و برای هر جمله آن سند و مدرک ارائه داده است. به همین دلیل اعتبار حقایق بیان شده در کتاب بسیار بالاست و 60 صفحه از کتاب مربوط به اسنادی است که در دادگاههای آمریکا ارائه شده است. این نویسنده قبل از این نیز کتابهایی درباره جنگهای آمریکا در افغانستان و دیگر کشورها نوشته است.

وی گفت: 2 اثر دیگر نیز آماده چاپ دارم که نشر افراز آنها را منتشر خواهد کرد. یکی از این کتابها رمان 200 صفحه ای " زندگی وحشی" نوشته ریچارد فورد است که زمینه ای کاملا خانوداگی دارد و داستان آن در دهه های 60 و 70 می‌گذرد. در این کتاب، داستان خیانت یک مادر با آتش سوزی یک جنگل به صورت موازی پیش می‌رود و از هم پاشیدگی یک خانوداه را به خوبی نشان می‌دهد.

مترجم کتاب "درباره آلبر کامو" ادامه داد: ریچارد فورد از نویسندگانی است که به روابط خانوادگی در آمریکا انتقاد دارد و در این داستان نیز سعی دارد سست بودن بنیاد خانواده در آمریکا را نشان دهد. این کتاب آماده چاپ است و امیدواریم آن را به نمایشگاه بین المللی کتاب پیش رو برسانیم.

بهمنی گفت: کتاب دیگری که آماده چاپ دارم، ترجمه رمان " مرگ مورگان" نوشته آن تایلر است. آن تایلر همسر نویسنده ایرانی تقی مدرسی است که پیش از این کتاب " وقتی بزرگ بودیم" را از او ترجمه کرده ام. این کتاب حدود 600 صفحه است.

مترجم مجموعه داستان " زن دیوانه روی پل" در پایان گفت: محوریت موضوعی آثار تایلر بحران میانسالی است و این موضوع در آثار پیشین وی به خوبی محسوس است. جالب است که شخصیت داستان " مرگ مورگان" شباهت زیادی با قهرمان سریال "مرد هزار چهره" دارد. تایلر خود گفته است که شیادی را می‌شناخته و داستان را با الهام از شخصیت او خلق کرده است. در واقع شخصیت این داستان یک شیاد دوست داشتنی است.

لینک خبر:http://mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1216761


۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

سیزیف: رویکرد یونگی به مساله بحران میانسالی

سلام
این آخرین کار را هم تقدیم می کنم به همه دوستان و دانشجویان عزیزم. خانم ورنا کست روانشناس با استفاده از کهن الگوهای یونان و روم یک مساله ی روانشناختی را به بهترین شکل توضیح داده و از آن کارهایی است که باید به قول امبرتو اکو دو بار خوانده شود. البته باید یک چیزی را هم اعتراف کنم و از اعترافم خوشحالم. اولین بار با نام سیزیف در یکی از کلاس های دانشگاه آشنا شدم. استاد آن کلاس هم دکتر علی رضا جعفری (عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی) بود که الحق و الانصاف انسان دوست داشتنی و بزرگی بود. بعضی از استادها هستند که هر چقدر از بزرگی شان بگوییم کم است ...

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

كتاب «آمده بودي براي خداحافظي» ميترا صادقي نقد شد

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب

نشست نقد و بررسي مجموعه‌ي داستان «آمده بودي براي خداحافظي» نوشته‌ي ميترا صادقي برگزار شد.

به گزارش بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتداي جلسه، سيروس نفيسي مجموعه داستان «آمده بودي براي خداحافظي» را با رويکردي متفاوت از ديگر کتاب‌هاي نويسنده که عمدتاً در رابطه با جنگ و خاطرات جنگ و همچنين کودک و نوجوان نوشته شده‌اند، دانست.

او در ادامه‌ي اين نشست از نشست‌هاي ادبي نشر افراز به معرفي ساير کتاب‌هاي نويسنده پرداخت و آن‌ها را به اين شرح برشمرد: قصه‌هاي آسماني، داستان‌هاي كوتاه كوتاه (مجموعه داستان)، پستچي مهربان (داستان كودك)، گهواره سبز (داستان كودك)، صاحب شب‌هاي مين (مجموعه داستان)، پرنده‌هاي آبي مجنون (مجموعه داستان)، سفر مشرقي (سفرنامه حج)، مثل صداي پرنده (مجموعه داستان براي نوجوانان)، آفتاب مهرباني (داستان نوجوان)، ما هفتاد و دو نفر بوديم (مجموعه داستان) و بي من به بهشت نرو (مجموعه داستان).

پس از آن، صادقي داستان اول کتابش را که نام کتاب نيز از آن گرفته شده است، براي حاضران خواند و در ادامه، سيروس نفيسي به عنوان اولين منتقد نشست گفت: زبان داستان کار شده و پرداخت شده است و روال يکدستي دارد و از نقاط قوت مجموعه، زبان است؛ اما بحث اين‌جاست که آيا نويسنده توانسته به تشخص زباني برسد يا نه؟ بحث ديگر، زاويه ديد است که در داستان‌هاي اين مجموعه راوي‌ها عمدتاً زن هستند که به شکل اول‌شخص و يا سوم‌شخص محدود به ذهن زن ظهور يافته‌اند و فقط در دو داستان «آفتاب نبود» و «يکي از همين روزها» با راوي زن مواجه نيستيم؛ ولي محوريت داستان باز هم زنان است.

نفيسي در ادامه نبود قضاوت نويسنده و حتا راوي‌هاي اول‌شخص در داستان را نکته مثبت داستان‌ها ارزيابي کرد و درباره حضور زن در داستان‌ها افزود: در اين کتاب زنان به شکل‌هاي گوناگون (مادر، همسر، دختر، نويسنده، روستايي، شهري و...) حضور دارند؛ ولي از لحاظ رفتار و شخصيت چندان با يکديگر متفاوت نيستند و همگي در نهايت، تصويري عمومي از زناني دل‌شکسته و منفعل هستند که در حال و هوايي تلخ تنفس مي‌کنند و تنها در دو داستان «عشق توي فنجان قهوه» و «حرف تازه‌اي درباره عشق»، زن‌ها کمي مدرن‌تر هستند که در اين دو داستان هم انگار در نهايت نيروي قاهري جلو پيش‌روي بيش‌تر آن‌ها را مي‌گيرد.

او در انتها رويکرد داستان‌ها به مردها را واقع‌گرايانه خواند و نکته مثبت داستان‌ها را نبود اشاره انگشت اتهام به سوي مردان دانست و تنوع موجود در داستان‌ها را نيز چشم‌گير عنوان كرد؛ به طوري که علاوه بر مضوع اصلي که زنان هستند، به مقولاتي مانند مهاجرت، تبعات جنگ و مسائل سياسي - اجتماعي جامعه معاصر هم پرداخته مي‌شود.

پوريا فلاح در ادامه اين جلسه، زبان اثر را يکدست دانست و افزود: زبان يکدست است و خوب از کار درآمده؛ ولي به دليل استفاده زياد از ماضي بعيد کمي آزاردهنده شده است. همچنين در اين داستان‌ها حرکت باد تصاوير بسيار زيبايي را خلق کرده و در اکثر داستان‌ها اين‌گونه تصاوير وجود دارد.

نويسنده کتاب «کريسمس مبارک ماريا» به مثلث‌هاي شکل‌گرفته در داستان‌ها از جمله مثلث زن، بچه و مرد در داستان «سفر به تاريکي» اشاره کرد و آن را قدرتمند دانست.

او همچنين خست نويسنده در دادن اطلاعات، زير سؤال بردن روابط علت و معلولي، تلخ بودن جنگ و توجيه نكردن جنگ را از خصوصيات داستان‌هاي مجموعه برشمرد و در پايان افزود: داستان آخر مجموعه را نپسنديدم و به نظرم کمي شتابزده بود و شايد يکي دو داستان را بشود پيدا کرد که بهتر بود، در اين مجموعه نمي‌آمد. داستان‌ها اکثراً سرراست هستند و از تکنيک‌هاي پيچيده در آن‌ها استفاده نشده است و در اين مورد فقط داستان «حرف تازه‏اي براي عشق» کمي متفاوت و جديد است.

سپس حسين سناپور در توضيحاتي گفت: داستان‌ها را راحت و روان خواندم و به نظرم اين روان خواندن هم حسن است و هم از طرفي عيب؛ چراکه وقتي راحت مي‌خواني، يعني در داستان چيزي وجود ندارد که آدم را درگير کند و خواننده نبايد راحت بتواند به داستان بعدي برود. زبان داستان‌ها شسته و رفته است و در خدمت داستان و ماجراهاي خوبي هم دارند و صحنه‌پردازي‌ها هم خوب است.

نويسنده کتاب‌ «شمايل تاريک کاخ‌ها» اشکال کلي همه داستان‌ها را متکي به پايان بودن آن‌ها دانست و تصريح کرد: مثلاً در داستان «سفر به تاريکي» هيچ آشنايي‌اي با شخصيت‌ها به وجود نمي‌آيد و انگار داستان به‌ گونه‌اي نوشته شده که به اين برسيم آن‌ها بچه را انداختند و رفتند و ما با آدم‌ها درگير نمي‌شويم و تمرکز فقط بر گفتن ماجراست و چندان به عمق شخصيت‌ها نمي‌رود. و يا در داستان اول، داستان عشق، داستان حاشيه‌يي است و داستان اصلي برادرکشي است؛ ولي ما در داستان نمونه‌اي از برادري نمي‌بينيم که بعد برادرکشي را حس کنيم.

سناپور ادامه داد: داستان‌ها اکثرا پر از ماجراهستند و به همين دليل از لحاظ حجم مي‌توانستند بيش‌تر هم باشند؛ مثلاً داستان اول مي‌توانست 20 صفحه ادامه داشته باشد و يا در داستان دوم جاي ديالوگ خالي است و يا در داستان «سه‌شنبه‌ها کسي به قبرستان نمي‌آيد» وقتي تازه به اصل ماجرا مي‌رسيم، داستان تمام مي شود. داستان‌ها خيلي کوتاه‌اند. از طرف ديگر نسبت به ماجراها شخصيت‌ها بايد بهتر ساخته مي‌شدند و ديالوگ‌ها نيز بايد بيش‌تر بودند؛ ولي با اين حال در چيزهايي که گفته شده، داستان‌ها موفق‌اند.

مرتضي کربلايي‌لو - از ديگر نويسندگان حاضر در جلسه - گفت: خود کتاب مي‌تواند سمت و سوي نوسنده را نشان دهد. نويسنده تمام کلمات را از روي عمد و آگاهانه چيده و بايد نکته‌ها را پيدا کنيم و با اين رويکرد، داستان‌ها را تحليل کنيم. داستان‌ها خيلي فشرده‌اند و مکث ندارند، روايات پشت سر هم گفته مي‌شوند و زياده‌گويي در کار ديده نمي‌شود و اين موضوع هميشه هم بد نيست.

نويسنده کتاب «روباه و لحظه‌هاي عربي» با اشاره به استفاده از ماضي بعيد در داستان‌ها ادامه داد: در داستان اول، شروع داستان با ماضي ساده است و با ماضي بعيد تمام مي‌شود و در داستان سوم ماضي بعيد را تا پاراگراف آخر داريم. در داستان اول کنش در صحنه را نمي‌فهميم و اين‌که در زمان حال راوي در چه حالي است و دلمشغولي ما اين است که راوي در حال حاضر کجاست و در چه حالي است که دارد روايت مي‌کند. در داستان سوم کنش راوي در صحنه يادآوري چيزي است که در زمان ماضي بعيد اتفاق افتاده است. نويسنده با اين کار به راوي ابهام مي‌دهد و ابهام در لحظه حال روايت راوي، بدون مکث روايت کردن را جبران مي‌کند. و به نظر من مي‌شود داستان را با ماضي بعيد روايت کرد و تا آخر هم ماضي بعيد را نگه داشت و اين براي من جذاب بود.

همچنين فروغ کشاورز - از منتقدان حاضر در نشست - زبان داستان‌ها را پالوده و شسته و رفته خواند و آن‌ها را از جنبه طرح و مضمون و پرداخت‌ها از جمله خست در دادن اطلاعات و کوتاه نوشتن با رويکرد داستان‌هاي دهه 70 مقايسه کرد و سپس ادامه داد: بار دراماتيک داستان‌ها ابزارهاي آشنايي دارد و نگاه تازه و آشنايي‌زدايي در داستان‌ها رخ نداده و اگرچه پرداخت‌ها خوب بود؛ ولي بعضي جاها جزيي‌پردازي زيادي رخ داده و به نظر من، طرح داستان‌ها خوب است؛ ولي واکنش‌هاي انساني و روانشناختي جايش خالي است.

فرحناز عليزاده - منتقد ادبي - بار مطالبش را به سمت شخصيت‌هاي زن داستان‌ها برد و آن‌ها را مستأصل، منفعل و فاقد واکنش‌هاي عيني معرفي کرد و ادامه داد: در مورد زنان داستان که مدرن‌تر هستند، بهتر بود کنش بيروني‌تر داشته باشند و واکنش‌هاي بيش‌تري از خود نشان دهند. در داستان دوم که با يک شوک مواجه مي‌شويم، بهتر بود حس و حال زن بيش‌تر نشان داده مي‌شد تا شوک پاياني براي خواننده باورپذيرتر باشد.

سپس كيهان بهمني - مترجم و نويسنده - با اشاره به تأثيرگذاري داستان اول و دوم، تجربه ادبيات جنگ نويسنده را کمک‌رسان او در اين دو داستان دانست و تصريح كرد: در داستان اول (آمده بودي براي خداحافظي)، ما عملا چندصدايي داريم؛ صداي پاسدارها، صداي پيش‌مرگ‌هاي کرد و صداي زن‌هاي قرباني‌شده و اين موضوع بسيار براي من جذاب بود. در داستان دوم (سفر به تاريکي)، از تکنيک «ضد نقطه اوج» استفاده شده است.

اين مترجم ايجاز داستان‌ها را مفيد و آن را داراي معاني مخفي دانست که خواننده خود بايد معاني را درک کند.

بهمني در پايان تنها ايراد کتاب را سياه بودن تمام داستان‌هاي آن دانست و تأکيد کرد که داستان بايد کمي هم اميد بدهد.

محمدجواد جزيني - نويسنده و منتقد ادبيات داستاني - نيز گفت: اين مجموعه به نظر من يک مجموعه تجربي است و نويسنده از حوزه تجربه خويش خارج نشده است و بايد در آينده شاهد تغيير شگردها از سوي نويسنده باشيم؛ چرا که در اين‌جا فضاسازي‌ها و همچنين زبان خيلي تکرارشده به نظر مي‌رسد و به نظر من يک نوع کليشه از فضاسازي است.

در ادامه جلسه، مردعلي مرادي - از ديگر منتقدان و نويسندگان حاضر - موضوعات داستان‌ها را خوب دانست و افزود: نويسنده با اين‌که خانم است؛ ولي به مواضع فمينيستي نزديک نشده و به نظر من داستان‌ها فقط داستان زن نيست و مي‌تواند براي مردها هم اتفاق بيافتد و نويسنده نگاه انساني دارد.

او مشکل داستان‌ها را فراموش کردن آن‌ها پس از چندي از سوي خواننده دانست و در تشريح دلايلش گفت: مشکل اين‌جاست که نويسنده لب کلام را مي‌خواهد در دو خط داستان بگويد و چون رابطه آدم‌ها ساخته نمي‌شود؛ مثل داستان اول و يا داستان چهارم، داستان‌ها فراموش مي‌شوند و به نظر من داستان بايد ياد خواننده بماند.

يوسف انصاري - نويسنده و منتقد - هم در ادامه نشست، با اشاره به اين‌که ماجرا در اين کتاب سوار بر داستان است، گفت: بايد کمي از غلظت ماجراها گرفته مي‌شد تا بتوان با شخصيت‌هاي داستان همذات‌پنداري کرد و دليل اين‌که اين همذات‌پنداري رخ نمي‌دهد، به نظر من استفاده از ماضي بعيد است و بعد خاطراتي که در داستان‌ها وجود دارد و به دليل آن‌که فقط ماجرا وجود دارد و اين‌که داستان درباره شخصيت حرف نمي‌زند، داستان‌ها در خاطرمان نمي‌ماند. درواقع ما زماني داستاني را به خاطر مي‌سپاريم که به شخصيت‌هاي آن نزديک شويم.

در ادامه جلسه، پريا نفيسي، آرزو خمسه، فاطمه قدرتي و علي‌الله سليمي هم به بيان نظرات خود پرداختند و نقاط قوت و ضعف داستان‌ها را از منظر خود بيان کردند.

در انتهاي جلسه، ميترا صادقي - نويسنده کتاب - با تشکر از حاضران، درباره اين‌که چرا آن‌جايي که قصه بايد آغاز شود، تمام مي‌شود، گفت: شايد يک روند اجتماعي روي ذهن من اين‌قدر تأثير گذاشته که قصه‌هايم از جايي که بايد شروع شود، تمام مي‌شود و به نظر من اين روند اجتماعي مرا به اين‌جا که همان سکوت وحشتناک است، کشانده و باز به نظر من اين سکوت انگار دامن‌گير همه است. حالا چطور مي‌شود فکر کرد مي‌توان کاري انجام داد؛ در حالي که واقعاً نمي‌توانيم و من در داستان‌هايم نمي‌خواستم اميد واهي بدهم و به همين خاطر زن‌ها شايد منفعل به نظر برسند.

انتهاي پيام

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

نقدی بر "نوشیدن مه در باغ نارنج"

نوشیدن مه در باغ نارنج
اگر روزی مرتضا کربلایی‌لو نوشتن را کنار بگذارد بی‌تردید باید به سراغ نقاشی برود. شک نکنید تابلوهای کربلایی‌لو هم به زیبایی نوشته‌هایش خواهد بود. نوشیدن مه در باغ نارنج شما را به تماشای یکی از همین تابلوهای زیبا می‌برد.
ایستگاهی آرام و زیبا در نقطه‌ای نامعلوم. کریم در ایستگاه از قطار پیاده می‌شود. از خلال صحبت‌های او با پیرمرد سوزنبان بازنشسته درمی‌یابیم که راهیِ خانه‌ی روحانی صاحبدلی به‌نام حاج‌آقا علیاری است. کریم سوار بر دوچرخه به همراه پیرمرد راهی ته‌ِ روستا و باغ نارنج می‌شود و ...

نویسنده از اولین خطوط داستان خواننده را با خود به تماشای یک تابلوی زیبا می‌برد. تابلویی که کربلایی‌لو با دقت و حوصله‌ی کافی ایماژهای بصری، آوایی و ... را در کنار هم قرار می‌دهد تا خواننده‌ی خسته و دل‌زده از زندگی پرهیاهوی شهری را به سفری در عالم خواب و خیال ببرد. نویسنده با وسواسی مثال‌زدنی برای ارائه‌ی تصاویر ذهنی خود از ایماژهای متعدد کمک گرفته است. تصاویر ارائه شده در کتاب غالباً از نوع و جنسی هستند که خواننده‌ی ایرانی برای درک حسی این تصاویر چندان به زحمت نمی‌افتد و با بازگشتی حسی به گذشته، هر یک از خوانندگان تجربیات مشابهی را در پس‌زمینه‌ی ذهن خود می‌یابند. به عبارت دیگر مرتضا کربلایی‌لو با ترفندی آگاهانه به توصیه‌ی منتقدان بزرگ ادبی همچون ریچاردز و پرینس عمل کرده و برای ارائه‌ی تصاویر ذهنی خود از صرف تعریف فراتر رفته و به خواننده‌ی خود این امکان را می‌دهد که این تصاویر را به‌مثابه‌ تجربیاتی آشنا درک و لمس کنند.
نوشیدن مه در باغ نارنج رمان کوتاهی (novelette) است که قصد ندارد با کنش‌های شدید عاطفی ذهن خواننده را مشوش کند. طرح داستان ساده و بدون پیچیدگی است. نویسنده برای موضوع به سراغ یکی از قدیمی‌ترین کهن‌الگوهای بشر – یا شاید بتوان گفت مهمترین کهن‌الگو – رفته است: تفرد (individuation). حرکت از نقطه الف و رسیدن به نقطه ب. و آنچه در این مسیر عاید کریم، قهرمان داستان، می‌شود بلوغ فکر و کشف و شهود است که در واپسین صفحات داستان این بلوغ به‌آرامی سایر کنش‌های داستان به خواننده ثابت می‌شود.
کربلایی‌لو با فلسفه نیز بدون شک آشنا است. نیازی نیست در رزومه‌ی تحصیلی نویسنده کارشناسی‌ارشد فلسفه را ببینیم. در نوشیدن مه در باغ نارنج رگه‌هایی از معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و حتی نشانه‌شناسی اِکویی نیز به خوبی قابل مشاهده است:
... اگر هم کسی کتابی می‌نویسد می‌خواهد بگوید چرا به کلمات هستی نگاه نمی‌اندازید بخوانید. ما الان درون این کلمه‌ی کوشکی نشستیم که به لطف کریم‌جان در [حال] گرم شدن است. اطرافمان دورتادور با کلمات سبز رنگ پوشیده شده. شما یک کلمه، من یک کلمه. غیر از این است؟ (ص 79)

کریم مجبور نیست همچون مساح کا، (k) شخصیت داستان رمان قصر کافکا، تا به انتهای داستان به دنبال یافتن راهی به قصرِ حقیقت باشد. هدف مساحِ کافکا دیدار با کس یا کسانی است که او را استخدام کرده‌اند اما تا به آخر داستان فاصله‌ی او با واقعیت حفظ می‌شود و کافکا او را در همان حال سرگشتگی رها می‌کند. قرار نیست مساح کافکا هیچ‌گاه راهی به درون قصر بیابد چون در عالم واقع نیز قرار نیست انسان به دیدار ذات حق نائل شود. اما نویسنده‌ی نوشیدن مه در باغ نارنج کریم را در سرگشتگی رها نمی‌کند. حداقل می‌توان گفت ظاهراً کریم یک پله از نردبان معرفت بالا می‌رود.
از دیدگاه روش‌های نقد درون‌کاو (Intrinsic) و صورت‌گرا داستان نوشیدن مه در باغ نارنج نمونه‌ی خوبی است از قطعه‌ای ادبی که فارغ از عناصر بیرونی قابل نقد است. تمام آنچه برای نقد این اثر مورد نیاز است در دل متن قرار دارد. برای درک و تاویل این متن نه به دانستن جو اجتماعی‌ و فضای سیاسی پیرامون نویسنده نیاز است و نه به در نظر گرفتن طیف مخاطب اثر. باغ نارنج اثری قائم به ذات و مستقل است.
طرح نقائص رمان نوشیدن مه در باغ نارنج – که پیش‌تر در جلسه‌ای با حضور نویسنده به تفصیل مطرح شد – چیزی از زیبایی‌های رمان را کم نمی‌کند. نویسنده‌ی مفید آقا به خوبی واقف است که حتی اسطوره‌های عالم ادبیات همچون ارنست همینگوی نیز در پس سال‌ها تلاش و خلق آثار بزرگی همچون خورشید همچنان می‌درخشد و وداع با اسلحه، ناگهان در میانه‌ی مسیر خود آثاری ضعیف‌تر همچون گذر از رودخانه و به سوی جنگل و یا باغ عدن را ارائه می‌دهند. اما همان‌طور که یک رمان ضعیف (البته به زعم تعدادی اندک از منتقدان) مانع از این نمی‌شود که همینگوی پیرمرد و دریا را خلق کند، از نویسنده‌ی مفید آقا نیز انتظار می‌رود بدون دلسردی و با تلاشی دو چندان بار دیگر خوانندگان مشتاق خود را شگفت‌زده کند.
کلام آخر. مرتضا کربلایی‌لو راهی را آغاز کرده که به قول رابرت فراست، در شعر «راهی که طی نشد» کمتر کسی آن را پیموده است. راهی با علف‌های بلند که خبر از عبور تعدادی انگشت‌شمار مسافر می‌دهد. راهی که پیچ می‌خورد و در پشت بوته‌ها از نظر مخفی می‌شود و نمی‌توان عاقبت رفتنِ در آن را پیش‌بینی کرد. نمی‌دانم در پشت آن پیچ چه چیزی در انتظار او است. نمی‌دانم اگر روزی بعد از ده یا بیست سال کربلایی‌لو با حسرت به گذشته بنگرد آرزو کند که ای کاش راه دوم را می‌پیمود. اما در یک نکته تردیدی ندارم. کربلایی‌لو پس از گذر از پیچ‌و‌خم‌های متعدد نویسنده‌ای کارکشته با نثری زیبا خواهد شد.
منتشر شده در روزنامه شرق شنبه ۲۳ مرداد

«مزار در همین حوالی» نوشته ی کاوه فولادی نسب نقد شد


جلسه نقد مجموعه داستان «مزار در همین حوالی» نوشته کاوه فولادی نسب برگزار شد.
در دومین نشست از سلسله نشست های نقد افراز كه روز گذشته (دوشنبه، ۳۱ خردادماه) برپا شد، ابتدا یوسف انصاری - مجری جلسه - از فولادی نسب خواست داستان بخواند كه این نویسنده داستان کوتاه «دریچه ها»، نخستین داستان مجموعه اش، را برای حاضران خواند.
در ادامه، قباد آذرآیین صحبت خود را درباره «مزار در همین حوالی» با تقسیم بندی داستان ها به چهار گروه آغاز کرد و این چهار گروه را چنین برشمرد: داستان های موقعیت و حادثه محور، داستان های نوستالژیک، داستان های محض و داستان های با محوریت جنگ و تبعات آن.
این داستان نویس در ادامه با اشاره به تک تک داستان های مجموعه، به بیان نقاط قوت و ضعف آن ها پرداخت. از جمله نقاط قوتی که آذرآیین مطرح کرد، به استفاده مناسب از فلاش بک، موفقیت در انتقال احساس و توجه به روایت می توان اشاره كرد.
او همچنین زاویه دید برخی از داستان های مجموعه را مناسب آن ها ندانست و در پایان گفت:وقتی شروع به خواندن کتاب کردم، شناسنامه کتاب را نگاه نکردم. بعد از خواندن کتاب که شناسنامه را دیدم و سن و سال نویسنده را فهمیدم، با خودم گفتم باید به او تبریک گفت.
آذرآیین بهترین داستان مجموعه را داستان «بوی سوپ روی پیاده رو» دانست.
کیهان بهمنی نیز صحبت خود را با اشاره به این موضوع آغاز کرد که مجموعه داستان «مزار در همین حوالی» از معدود آثاری است که خواننده وقتی شروع به خواندنش می کند، دلش می خواهد تا پایان آن را بخواند.
این مترجم سادگی داستان ها و دوری نویسنده از ژست های باب روز را از نقاط قوت این مجموعه ارزیابی کرد.
بهمنی در ادامه با اشاره به حضور پلات در داستان های این مجموعه، خصلت داستان گویی را از بارزترین ویژگی های آن برشمرد.
او با اشاره به نثر آثار همینگوی و استفاده او از جملات کوتاه برای بالا بردن ضرباهنگ داستان، مجموعه داستان «مزار در همین حوالی» را هم واجد همین ویژگی برشمرد.
این مترجم سپس با تأکید بر عنصر شخصیت پردازی در داستان، به این موضوع اشاره کرد که در هرکدام از داستان های این مجموعه که تعداد شخصیت ها کم است، نویسنده به خوبی از عهده شخصیت پردازی برآمده؛ اما هرچه تعداد شخصیت ها در داستان ها بیش تر می شود، شخصیت پردازی شان هم ضعیف تر می شود.
بهمنی بهترین داستان های مجموعه را «دریچه ها» و «تلألو» دانست.
پس از پایان صحبت های منتقدان، به پیشنهاد مجری جلسه، میهمانان و حاضران نیز به بیان نظرات خود پرداختند.

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

درآمدی کوتاه بر سینمای مستند منتشر شد



"درآمدی کوتاه بر فیلم مستند" روانه بازار شد.

کیهان بهمنی مترجم "کتاب درآمدی کوتاه بر فیلم مستند" در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری سینمای ایران گفت: شخصا به فیلم مستند علاقه مند بودم به همین خاطر کتابی از "پاتریشیا افدرهاید" یکی از منتقدان معروف فیلم مستند به فارسی ترجمه کردم که پس از یک سال مجوز گرفت و به چاپ رسید.وی افزود: این کتاب علاوه بر تأمین نیازهای دانشجویان این رشته، برای مخاطب عام نیز بسیار مفید است زیرا به آنها کمک می کند معیارهای مناسب برای انتخاب فیلم مستند را بشناسند و به طور مفصل با خط سیر انتخاب سوژه و روند ساخت این نوع سینمایی آشنا شوند.بهمنی تصریح کرد: یکی از نکات قابل توجه در این کتاب این است که سینمای مستند را به ژانرهای مختلف تقسیم کرده و نمونه های برجسته هر ژانر را نیز معرفی کرده است. همچنین دسته بندی دیگری در کتاب وجود دارد که کاملا تاریخی است و فیلم های شاخص برهه های زمانی مختلف را فهرست کرده است.این مترجم در پایان گفت: در انتهای کتاب فهرستی از صد فیلم مستند که باید دید تهیه شده که بیشتر آنها از اینترنت قابل دانلود هستند.کتاب درآمدی بر فیلم مستند نوشته "پاتریشیا افدرهاید" با ترجمه کیهان بهمنی، از سوی نشر افراز روانه بازار شده است.
لینک خبرhttp://cinemapress.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4015
انتهای خبر / خبرگزاری سینمای ایران/ کد خبر 4015

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

درآمدی بر سینمای مستند چاپ شد

در قالب يك كتاب

«فيلم مستند» بررسي شد
28 ارديبهشت 1389 ساعت 11:05

كتاب «در آمدي كوتاه بر فيلم مستند» نوشته پاتريشيا اوفدرهايد با ترجمه كيهان بهمني منتشر شد.\
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، بهمني درباره اين كتاب گفت: جامعيت و نوع برخوردي كه نويسنده با ژانرهاي مختلف در نظر گرفته از ويژگي‌هاي مهم اين اثر است. وي ادامه داد: ترتيب اين كتاب به گونه‌اي است كه ابتدا نمايي كلي از مباحث اصلي ارايه مي‌دهد و در ادامه به بحث درباره زيرگونه‌هاي فيلم مستند مي‌پردازد. بهمني افزود: سعي شده به زيرگونه‌هايي اشاره شود كه مفاهيمي چون حمايت، بي‌طرفي و جانب‌داري را در خود دارند، چرا كه اين سه مفهوم همواره در حاشيه فيلم‌هاي مستند وجود داشته‌اند. مولف طي نوشتاري اين كتاب را نه تنها تحقيق و پژوهش از انواع مختلف فيلم‌هاي مستند بلكه تجربه چهل ساله خود در مقام فيلم‌ساز دانسته و تاكيد مي‌كند، اين مطالب منعكس كننده علايق شخصي و اطلاعات من است. فيلم‌سازي مستند در آخرين سال‌هاي قرن نوزدهم همزمان با ساخت نخستين فيلم‌ها آغاز شد و داراي سبك‌هاي مختلفي است. كتاب «در آمدي كوتاه بر فيلم مستند» نوشته پاتريشيا اوفدرهايد با ترجمه كيهان بهمني در شمارگان 1100 نسخه و با قيمت 5200 تومان از سوي انتشارات افراز به فروش مي‌رسد.

اعلام برائت ...



نمایشگاه کتاب تهران پر رونقتر از فرانکفورت
نمایشگاه کتاب تهران در مقایسه با دیگر نمایشگاههای کتاب دنیا با استقبال چشمگیرتری روبرو است.
کیهان بهمنی، مدرس ادبیات، مترجم زبان انگلیسی گفت: بزرگترین و مهمترین نمایشگاههای کتاب دنیا علی رغم تمام امکانات و تجهیزات هرگز نتوانسته اند به اندازه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بازدیدکننده داشته باشد.
این مترجم افزود: رونق نمایشگاه کتاب نشان میدهد مردم ایران مشتاق به مطالعه هستند.بهمنی با اشاره به این که ترجمه متون ادبی از زبان فارسی به زبان های دیگر زحمت و زمان بیشتری نیاز دارد، یادآور شد: با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از مترجمان، آنان تمایل بیشتری به ترجمه آثار فارسی به زبان های دیگر و ترویج و تبلیغ آثار مکتوب ایران در جهان پیدا می کنند.
حالا قصه چی بود. تو نمایشگاه دوست عزیز خبرنگاری از من پرسید فلانی نظرت درباره ی نمایشگاه چیه؟ من هم که دو ساعت دنبال جای پارک تو کوچه پس کوچه های عباس آباد و آپادانا و غیره گشته بودم و آخرش مجبور شده بودم تو بیهقی پارک کنم بعد 1 ساعت پیاده بیام تا به نمایشگاه برسم و گرمم بود و تشنه ام بود و سروصدا کلافه ام کرده بود .... برگشتم نظرم را گفتم. دوست خبرنگار گفت که اگر اینها را بنویسم که اجازه ی چاپ نمی دهند یک چیزی بگو که درباره ی خوبی نمایشگاه باشد. من هم گفتم والله با این امکانات باید ممنون مردم بود که باز می آیند و کتاب می خرند چون مثلاً تو نمایشگاه کوالالامپور که امکاناتش صد برابر اینجا بود مردم کمی برای بازدید آمده بودند. خوب دوست ما هم خبر را یک کمی !!!!!!!! عوض کرده. ولی بدی اش اینجا است که من تا حالا پایم رو فرانکفورت نگذاشتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بگذریم. تو ایران نباید اصلاً به اخبار توجه کرد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

بعضی ها یک کاری می کنند آدم بره نویسنده بشه

ببینید اگر فردا نشستم کتاب نوشتم نگید چرا

يك نويسنده:
كتاب هاي خارجي نمايشگاه بايد به روز شود
بخش غرفه‌هاي خارجي نمايشگاه بين‌المللي بايد كتاب هاي تخصصي را هم سطح با اطلاعات هر رشته به روز كند.
كيهان بهمني، نويسنده در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با بيان اين مطلب خاطرنشان كرد: يكي از مهمترين وظايف متوليان فرهنگي، نمايشگاه بين‌المللي به روز رساني كتاب هاي غرفه‌هاي خارجي است ، تا در هر رشته به صورت تخصصي كتاب هايي متناسب با اطلاعات روز دنيا عرصه شود.وي افزود: علاوه بر آن ، تنوع كتاب هاي خارجي در نمايشگاه بسيار كم است به طوري كه مخاطبان انگيزه‌اي براي خريد كتاب ندارند ؛ زيرا دانشجويان و استادان كه بيشترين مخاطبان غرفه‌هاي خارجي هستند مشابه آن كتاب ‌ها را به راحتي به صورت ترجمه شده از كتاب فروشي‌هاي دانشگاه خريداري كرده و تمايلي براي خريد كتاب هاي تخصصي در نمايشگاه كتاب ندارند.بهمني ادامه داد: معضل ديگر نمايشگاه كتاب هزينه بالاي خريد كتاب هاي خارجي است به طوري كه دانشجويان از خريد كتاب با هرينه‌ بالا سرباز مي‌زنند، زيرا مي‌توانند مشابه فارسی آن را با هزينه كمتر از كتاب فروشي خريداري كنند.بهمني اظهار داشت: در مقايسه با نمايشگاه كتاب كشورهاي خارجي مالزي، كتاب هاي نمايشگاه ايران تنوع بسيار كمي دارد؛ در نمايشگاه مالزي كتاب ها با هزينه كمتري نسبت به كتاب فروشي‌هاي شهر ارائه مي‌شود.وي تصريح كرد: متوليان فرهنگي مي‌توانند پرداخت كمك هزينه يا بن خريد كتاب زمينه تهيه كتاب را براي دانشجويان فراهم سازند در آن صورت مي‌توانيم فرهنگ كتابخواني را در جامعه افزايش دهيم./گ

۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

پیانو



سلام




هنوز نفسی می آید و می رود. کار جدیدم از اشنوز فرانسوی را روانه ی چاپ کردم. کارش را دوست داشتم. ماجرای جالبی است که شاید هر کدام از ما آرزو داشته باشیم بخشهایی از آن برای ما هم تکرار بشود. انشالله خوشتان بیاد. مطابق معمول نشر افراز زحمت چاپش را کشیده و اگر اشکالی در ترجمه اش دیدید ممنون می شوم من را از راهنمایی های مفیدتان بی نصیب نگذارید.
تا بعد

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

مجموعه‌ي داستان «زن ديوانه روي پل» نقد شد

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
مجموعه‌ي داستان کوتاه «زن ديوانه روي پل» نوشته‌ي سو تونگ - نويسنده‌ي چيني - با ترجمه‌ي كيهان بهمني روز چهارشنبه (28 بهمن‌ماه) در باشگاه دانشجويان دانشگاه تهران نقد شد.
به گزارش بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نشست كه بيستمين جلسه از سلسله نشست‌هاي فرهنگ، ادبيات و هنر باشگاه دانشجويان بود، شيوا مقانلو گفت: تصويري که يک خواننده‌ي بين‌المللي از نويسنده‌ي چيني دارد، بيش‌تر بر خبرهاي اينترنتي متکي است. چين هم سال‌ها کشور بسته‌اي بوده و اخبار و رسانه‌ها تصوير خيلي سفيد و شفافي از جامعه‌ي فرهنگي چين ارائه نداده‌اند و اين تصوير تا دهه‌هاي پاياني قرن بيستم، تصوير نسبتا تاريکي است؛ بنابراين يک خواننده‌ي غيرچيني يعني يک خواننده‌ي بين‌المللي مثل ما حتماً با افق انتظاراتي فراتر از صرف ادبيات به سراغ اين کتاب مي‌رود؛ يعني خوانندگان با پيش‌فرض‌هايي غير از ادبيات به سراغ اين کتاب مي‌روند.
او در ادامه افزود: از يک طرف، مي‌دانيم چين کشوري است که به خاطر جامعه‌ي کمونيستي‌اش سانسورهايي را تجربه کرده است. از يک طرف، کم‌تر مي‌دانيم که در زندگي روزمره‌ي افراد چه مي‌گذشته است.
مقانلو سپس عنوان كرد: کتاب خانم پرل واک با اين‌که يک نويسنده‌ي غربي بوده، دوران گذار چين را به خوبي به تصوير کشيده است. سقوط پادشاهي و انقلابي را که در حال رخ دادن است، به خوبي در بين مردم نشان مي‌دهد و اين‌ را که آن‌ها در حال رد يکي و پذيرفتن ديگري هستند، به خوبي به تصوير کشيده است. ولي اين تصويرسازي بهتر را سوتونگ به مدد پيشرفت در سينماي چين كامل‌تر مي‌کند. نسل پنجم سينماي چين بسيار فاخرساز بودند. يک کارگردان بسيار نام‌دار به نام جان گيمو با کارش به نام «برافراشتن فانوس سرخ» جايزه‌هاي بسيار متعددي دريافت کرد و حتا برنده‌ي اسکار بهترين فيلم خارجي شد، كه اين فيلم اقتباسي از كتاب سوتونگ بوده است. فيلم مذکور باعث بيش‌تر شناخته شدن اين کتاب شد. البته اصل آن كتابي به نام «همسران و صيغه‌ها» بود متشکل از سه داستان کوتاه که يکي از آن‌ها در برگردان انگليسي، «برافراشتن فانوس سرخ» نام گرفته است. جالب اين‌جاست که اين کتاب با ساخته شدن فيلم آن به رشد صنعت چين هم کمک کرد.
کيهان بهمني سخنران دوم نشست هم در سخناني گفت: شايد اولين نکته‌اي که پس از خواندن مجموعه‌ي «داستان زن ديوانه بر روي پل» به ذهن خواننده متبادر شود، لحن شکوه‌آميز نويسنده در بيان شکوه از دست‌رفته‌ي امپراتوري بزرگ چين و در پي آن، ظهور نسلي است که با پشت پا زدن به اخلاقيات، هر روز بيش از پيش در مغاک گناه و فساد فرو مي‌رود. چنان‌چه با چنين ديدگاهي به بررسي اين کتاب بپردازيم، در گام نخست مي‌توانيم اين اثر را در زمره‌ي داستان‌هاي شکوه‌گونه (Jeremiad Story) بدانيم. در اين نوع داستان که بر اساس کهن‌الگوي توراتي ارمياي نبي (Jeremiah) نام‌گذاري شده است، راوي و يا نويسنده از گناهاني که بشر مرتکب مي‌شود و سپس به واسطه‌ي خطاهاي خود مورد قهر و غضب خداوند قرار مي‌گيرد، به عنوان عنصر محوري اثر خود بهره مي‌گيرد. در اکثر داستان‌هاي اين مجموعه خواننده به راحتي مي‌تواند عناصري را که دال بر گناهان بشري است و متعاقباً پيامدهاي اين اشتباهات را بيايد (تخريب خانه‌هاي قديمي در داستان «ماه مه در خانه» به سوگواري ارمياي نبي در نابودي اورشليم و نابودي معبد مقدس بي‌شباهت نيست).
اين مترجم افزود: يکي از مهم‌ترين اين عناصر که به عنوان عنصري تکرارشونده (Motif) در اکثر داستان‌ها به چشم مي‌خورد، مسأله‌ي اختلاف طبقاتي و در نتيجه ايجاد طبقات حاکم (Dominant) و زيردست (Subordinate) است. همين عنصر به نحوي قابل ‌توجه ربطي منطقي و ارتباطي بينامتني را در ميان داستان‌هاي اين مجموعه به وجود مي‌آورد. توجه به عنصر تفکر غالب طبقه‌ي بورژوا (بويژه در داستان‌هاي «شام خصوصي» و «رقص غم‌انگيز») بار ديگر خواننده را به سوي تفکر در باب مسأله‌ي قدرت سوق مي‌دهد و اين نقطه‌ي شروعي است که منتقديني همچون استفن گرين‌بلات از آن براي ورود به عرصه‌ي نقد نو تاريخي بهره برده‌اند. در ديدگاه نقد نو تاريخي، متن به عنوان ابزاري براي بررسي تاريخ مورد استفاده قرار مي‌گيرد و تاريخ نيز به نوبه‌ي خود پيش‌زمينه‌ي خلق اثر درنظر گرفته مي‌شود. به عبارتي ساده‌تر، در نقد نو تاريخي، تاريخي بودن متن و متنيت تاريخ هر دو به صورت هم‌زمان مورد نظر منتقد قرار مي‌گيرند. نقد نو تاريخي از توجه يک‌سويه به شرايط تاريخي به عنوان عامل شکل‌دهنده‌ي اثر - نظر منتقدين تاريخي گذشته - به دليل عدم بي‌طرفي مورخين خودداري کرده و در عوض با بررسي گفتمان‌هاي مختلف از جمله زبان، جامعه‌شناسي، سياست و غيره به بازنويسي تاريخ مي‌پردازد. در اين نوع نقد، تفکرات اومانيستي در باب استقلال فکري نويسنده نيز به چالش کشيده مي‌شود و خالق اثر خود به عنوان عنصري که تحت‌ تأثير هژموني حاکم زمان قرار دارد، مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
بهمني همچنين عنوان كرد: خوانش و تأويل مجموعه‌ي «زن ديوانه روي پل»، خواننده را با نمادهايي (Representations) آشنا مي‌کند که مانند قطعات پازل در صورت قرار گرفتن در کنار يکديگر، کليتي را به دست مي‌دهند که همانا تاريخ دوره‌ي خاصي از چين است؛ دوره‌اي که پس از فروپاشي امپراتوري‌هاي گذشته اکنون با تفکر سراب‌گونه‌ي برابري ميان طبقات مختلف به بن‌بست اخلاقيات رسيده است. سو تونگ - برنده‌ي بوکر آسيا - به زيبايي و با هنرمندي ضمن مذمت تفکرات و تعاملات عامه‌ي مردم چين مدرن سوگ‌نامه‌ي زيبايي را در رثاي ارزش‌هاي از دست‌رفته به خوانندگان ارائه مي‌دهد.
منبع: ایسنا

جستجوی این وبلاگ