نوشته: بروس هالند راجرز
چطور ممکن یک مادر...؟
فکر نمی کنی بهتر باشه مثل دو تا خانم بشینیم و دربارهی این موضوع حرف بزنیم؟ راستی قبل از این که شروع کنیم چیزی لازم نداری؟ نوشیدنی میل نداری؟ قهوه؟ یا یک نوشیدنی دیگه؟ نمیخواهی بری دستشویی؟
خب قبل از اون حادثه روزت رو چطور گذروندی؟ تمام روز خونه بودی؟ هم تو هم دوست پسرت؟ دوست پسرت مشروب هم خورده بود؟ خودت چی؟ مست بودی؟ اون روز دوست پسرت چقدر خورده بود؟ شبش چی؟ خودت چی؟ چقدر خورده بودی؟ یادت میاد تقریباً چقدر خورده بودی؟ بیشتر از یک شیش تایی آبجو؟ بیشتر از دو تا شیش تایی؟ دخترت هم تمام روز خونه بود؟
از کی دخترت ... از کی جوزی زد زیر گریه؟ وقتی که کتکش می زدی از نظر روانی تو چه حالتی بودی؟ وقتی دیدی گریهاش قطع نمیشه چی به فکرت رسید؟ دوست پسرت دربارهی گریههای جوزی حرفی نزد؟ چی گفت؟ برای این که جوزی گریه نکنه تو چکار کردی؟ بعد دوست پسرت چکار کرد؟ جلوی دوست پسرت را نگرفتی؟ حرفی نزدی؟ نه, منظورم این بود که وقتی دیدی دوست پسرت داره با جوزی چکار میکنه چیزی بهش نگفتی؟ سعی نکردی همون موقع جوزی رو بیدار کنی؟ ضربان قلبش رو چک نکردی؟ نگاه کردی ببینی نفس میکشه یا نه؟ بار بعد که رفتی سراغ دخترت تا ببینی تو چه حالیه کی بود؟
کی از خواب بیدار شدی؟ چقدر بعد از این که بیدار شدی به دخترت سر زدی؟ بلافاصله رفتی سراغش؟ از کجا می دونی؟ بعد چکار کردی؟ دروغ گم شدن بچه را تو ساختی یا دوست پسرت؟ سوار کدام ماشین شدید؟ چی شد که پارک کاسکیدیا را برای این کار انتخاب کردید؟ قبلاً هم اون طرفها رفته بودی؟ دوست پسرت کی اومد پارک؟ بهت نگفت چرا فکر میکرده اون پارک بهترین جا برای این کار است؟ از کجا با پلیس تماس گرفتی تا گم شدن دخترت را خبر بدهی؟ چیز دیگری هم هست که بخواهی بگویی؟
آیا مطالبی که در این نوار ضبط شده دقیقاً همان چیزهایی است که تو به من گفتی؟ می خواهی قبل از امضا این برگه یک بار دیگر متن اعترافاتت را بخوانی؟
میدونی با وجود سالها سابقهای که در این کار دارم الان موقع پرسیدن این سوالها چه حسی داشتم؟ حتماً دلت میخواهد بپرسی من چه سوالهایی را نتونستم ازت بپرسم؟ حتماً دلت میخواهد بدونی که آیا خود من بچه دارم؟ میخواهی بدونی رفتارت مثل حیوانها بوده؟ میخواهی بدونی حیوانها چکار میکنند؟ میدونستی افسرهایی مثل من هستند که کارشون فقط رسیدگی به پروندههایی مثل این پرونده است که یکی بعد از دیگری از راه میرسند؟ به سوالی که تا حالا هیچکس نتونسته جوابی بهش بده فکر کردی؟ نه از این سوالهایی که هر کسی ممکنه ازت بپرسه بلکه منظورم سوالیه که فقط یک مادر که از شدت خشم دستهاش دارند میلرزند ممکن ازت بپرسه؟ نه که من خیلی دلم میخواهد یا اصلاً ترجیح میدهم رنجی را که این طرف میز میکشم با رنجی که تو آن طرف میز میکشی عوض کنم؛ اما چرا که نه؟ چرا که نه؟
برگردان: ک.ب. یازدهم سپتامبر 2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر