"خودزندگینامه در پنج بخش کوتاه"
۱.
از خیابانی میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است
داخلش میافتم.
گم میشوم ... بیچارهام.
تقصیر من نبود.
تا ابد نمیتوانم از این چاله بیرون بیایم.
۲.
از همان خیابان میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است.
وانمود میکنم چاله را نمیبینم.
دوباره داخلش میافتم.
باورم نمیشود دوباره در این چالهام.
اما تقصیر من نبود.
باز مدتی طولانی طول میکشد تا بیرون بیایم.
۳.
از همان خیابان میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است.
چاله را آنجا میبینم.
باز بر حسب عادت در آن میافتم اما
چشمانم باز است.
میدانم کجایم.
تقصیر من بود.
زود بیرون میآیم.
۴.
از همان خیابان میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است.
از کنارش عبور میکنم.
۵.
از خیابان دیگری میگذرم.
۱.
از خیابانی میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است
داخلش میافتم.
گم میشوم ... بیچارهام.
تقصیر من نبود.
تا ابد نمیتوانم از این چاله بیرون بیایم.
۲.
از همان خیابان میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است.
وانمود میکنم چاله را نمیبینم.
دوباره داخلش میافتم.
باورم نمیشود دوباره در این چالهام.
اما تقصیر من نبود.
باز مدتی طولانی طول میکشد تا بیرون بیایم.
۳.
از همان خیابان میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است.
چاله را آنجا میبینم.
باز بر حسب عادت در آن میافتم اما
چشمانم باز است.
میدانم کجایم.
تقصیر من بود.
زود بیرون میآیم.
۴.
از همان خیابان میگذرم.
چالهی عمیقی در پیادهرو است.
از کنارش عبور میکنم.
۵.
از خیابان دیگری میگذرم.
(ناشناس)
در یک کتاب روانشناسی به این شعر برخوردم که نویسنده آن ناشناس است. به نظرم آمد شعر جالبیه و ممکن است شما هم از آن خوشتان بیاد. شاعر با نگاهی ظریف به بررسی انواع مختلف شیوهی برخورد افراد در مواجهه با حوادث مشابه میپردازد. وجود دو عنصر نمادین خیابان و چاله با طیف وسیعی از معانی استعاری و تلویحی به خواننده این اجازه را میدهد که با جایگزین کردن مفاهیم موازی به جای عناصر موجود در متن به معانی تاویلی مختلفی دست بیابد. برخورد با حوادث و بلایای طبیعی، اجتماعی و غیره بستگی کامل به نوع دیدگاه فرد و میزان آگاهی او دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر